زبانحال محمد و عون با سیدالشهدا علیهالسلام
آورده ما را با خودش مادر که قربانت شویم تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان در وادیِ میدان بتازیم و رجزخوانت شویم از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده تا تشنه لب؛ جان دادۂ لبهای عطشانت شویم باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم نگـذار تنها شاهـدِ حـال پریـشانت شویم ما آرزو داریـم که مـثـلِ عـلـیِ اکـبـرت در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم دل دل نکن دایی! به خواهرزادههایت نه نگو قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُـوا وَ هَاجَـرُوا وَ جَاهَدُوا» بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم! |